۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه

18 تیر ، یک دهه مبارزه: جنبش دانشجویی را تنها نگذاریم + فیلم

در یک دهه اخیر، جنبش دانشجویی ایران نقشی غیرقابل انکار در تحولات اجتماعی و سیاسی کشور ایفا کرده است. برخلاف سالهای پیش از انقلاب که دانشگاه همواره آبستن ایدئولوژی های اسلامی و مارکسیستی و بروز و ظهور جریان های متعصب و رادیکال انقلابی بود، در دهه های پس از انقلاب جنبش دانشجویی ایران ضمن حفظ مواضع آرمانگرایانه و آزادیخواهانه خود – به عنوان وجدان همیشه بیدار جامعه – با تغییر نگرش های و شعارهای خود همگامی بیشتری با جامعه نشان داده است. اساساً جنبش دانشجویی به مثابه جریانی برآمده از بطن جامعه همواره در صف مقدم مبارزه ملت ایران برای استیفای حقوق خود قرار داشته و دارد. اما تفاوت های بنیادین در شعارها و مواضع جنبش دانشجویی ایران در سالهای قبل و بعد از انقلاب را می توان ناشی از افزایش آگاهی و بیداری دانشجویان – و به طور کلی طبقه دانشگاهیان – و شکست ایدئولوژی های اسلامی و مارکسیستی در حفظ پایگاه های اجتماعی خود دانست. ایدئولوژی اسلامی با روی کار آمدن رژیم کنونی ایران عملاً در تمام عرصه ها شکست خورد و دیگر کمترین جاذبه ای در میان مردم ایران ندارد. اگر رژیم اسلامی همچنان توانسته پایگاه متزلزل خود را در میان اقشار ناآگاه و مستضعفان فکری جامعه تا حدودی حفظ کند، اما مدتهاست که حنای این رژیم و تئوری های اسلامی-انقلابی آن در میان طبقات آگاه و تحصیلکرده جامعه ایران رنگ باخته است. فروپاشی دیکتاتوری سرخ اتحاد جماهیر شوروی و سرنگونی نظام های توتالیتر وابسته به آن و تجربه ناموفق رژیم های استبدادی دیگری که همچنان بر مبنای شعارهای مارکسیستی –کمونیستی به حیات خود ادامه می دهند (نظیر کوبا یا کره شمالی)، تصویر ناخوشایندی از ایدئولوژی چپ در ذهن جوانان و دانشجویان ایرانی برجای گذاشته است. بنابراین، نسل جدیدی که پس از انقلاب فرهنگی وارد دانشگاه ها شد، به تدریج از ایدئولوژی های مرسوم پیش از خود فاصله گرفت و با بازنگری در شعارها و مواضع پیشین خود تلاش کرد نگاه واقع گرایانه تری به معضلات جامعه خود داشته باشد. تغییرات اجتماعی، افزایش روزافزون تعداد دانشجویان و همزمان با آن افزایش آگاهی جامعه با ورود وسایل ارتباط جمعی نوین نظیر ماهواره و اینترنت نقشی اساسی در تغییر مطالبات جوانان ایرانی داشت. جوان دانشجوی ایرانی اندیشیدن و دانستن را حق مسلم خود می دانست، نسبت به بی عدالتی های موجود در جامعه خود حساسیت نشان می داد و ریشه فقر و تبعیض را در فساد حاکمان می دید. دموکراسی را یکی از حقوق بدیهی و انسانی خود و همنوعانش می دانست و پویایی جامعه را، بدون وجود آزادی بیان و دموکراسی، غیرممکن می پنداشت. اما نظام حاکم بر ایران به روال گذشته تنها راه چاره را در سرکوب خواست های دانشجویان و روشنفکران ایرانی می دید و همواره بجای پاسخگویی به نیازها و مطالبات جوانان ایرانی، از ابزار سرکوب و ارعاب بهره می جست.انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 امیدی تازه در دل بسیاری از مردم ایران ایجاد کرد تا شاید بتوانند با اتحاد و همبستگی خود و از راه های دموکراتیک تغییراتی در نظام حاکم بر ایران پدید آورند. پس از سالها سکوت و ترس، بسیاری از مردم شهامت آن را یافته بودند تا بار دیگر آزادانه افکار و عقاید خود را به زبان آورده و از لزوم ایجاد تغییرات در ساختار استبدادی جمهوری اسلامی سخن بگویند. حضور گسترده مردم در پای صندوق های رأی و پیروزی اصلاح طلبان که با شعار تغییر به میدان آمده بودند، امیدواری ها را دوچندان کرد. همزمان با این تحولات، جنبش دانشجویی گام های بلندتری در راه دفاع از آرمان ها و مطالبات مردم ایران بر می داشت. آزادی های اندکی که پس از 2 خرداد 1376 بدست آمده بود کمک کرد تا روزنامه نگارانی که هنوز قلم خود را سلاحی قدرتمند در بیان دردهای جامعه خویش و به چالش کشیدن اهرم های قدرت می دیدند، اندیشه های آزادیخواهانه شان را به روی کاغذ بیاورند و بتوانند برای مدت زمان محدودی از روزنامه ها و نشریات خود به عنوان پایگاهی نیرومند در اطلاع رسانی شفاف و صحیح به مردم استفاده کنند. هرچند که این وضعیت خوشایند، چندان پایدار نماند و با حکم حکومتی رهبر رژیم اسلامی یک شبه دهها روزنامه و نشریه توقیف و آزادی مطبوعات ناجوانمردانه به دست ناجوانمردی چون سعید مرتضوی گردن زده شد. یکی از روزنامه های اصلاح طلب آن دوران، روزنامه «سلام» به مدیر مسئولی سید محمد خوئینی ها بود. تیتر نخست این روزنامه در تاریخ 15 تیرماه 1378 چنین بود: «سعيد اسلامی پيشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است». تیتری که هم برای روزنامه دردسرساز شد و هم برای حکومت. روزنامه سلام به جرم چاپ نامه محرمانه سعید امامی (اسلامی) به وزیر وقت اطلاعات، قربانعلی دری نجف آبادی توقیف شد و همین امر بهانه ای بود برای اعتراض دانشجویان به افزایش فشار رژیم بر مطبوعات. بدون تردید، توقیف روزنامه سلام بهانه ای بود تا دانشجویان انزجار خود را از استبداد حاکم بر فضای ایران نشان دهند، اما حمله نیروهای انتظامی و شبه نظامی (انصار حزب الله) به خوابگاه کوی دانشگاه و برخورد وحشیانه آنها با دانشجویان فصل جدیدی از مبارزات جنبش دانشجویی ایران را کلید زد. خشم دانشجویان از رفتار وحشیانه عوامل سرکوبگر و دفاع مقامات رژیم– و در رأس آنها شخص رهبر - از آنان از یک سو، و بی توجهی یا شاید هم ناتوانی اصلاح طلبان در دفاع از حقوق دانشجویان آسیب دیده از سوی دیگر، موجب شد که بخش عظیمی از جنبش دانشجویی ایران پس از تحلیل وقایع تیرماه 1378 برای همیشه حساب خود را از حاکمیت جدا سازد. ناامیدی دانشجویان از جریان اصلاحات و افزایش سبعیت رژیم در برخورد با فعالان دانشجویی موجب شد که جنبش دانشجویی به اصلاح ناپذیر بودن جمهوری اسلامی باور بیشتری پیدا کرده و در تبیین و ترسیم اهداف خود بار دیگر دست به تجدیدنظر اساسی بزند. در یک دهه اخیر حرکت جنبش دانشجویی ایران، سمت و سویی کاملاً متفاوت از گذشته به خود گرفته است. دیگر نه از ایدئولوژی های دهه 40 و 50 خبری هست و نه از اصلاح طلبی دهه 70. افزایش فشار بر دانشجویان، پادگانی کردن دانشگاه ها و جو پلیسی حاکم بر جامعه، ناتوانی اصلاح طلبان در همراهی با خواست های ملت ایران، و هزینه های سنگینی که در طول سالیان اخیر بر جنبش دانشجویی ایران تحمیل گردیده، همه و همه نتیجه ای به جز افزایش تعارض و شکاف میان دانشگاه و جناح های سیاسی حاکم بر کشور نداشته است. تیرماه 1378 آغازی بود بر فصل جدیدی از مبارزات جنبش دانشجویی که به جرأت می توان گفت هیچگاه تا این میزان از بلوغ و خودآگاهی برخوردار نبوده است. از آن زمان تاکنون فضای دانشگاه همواره ملتهب بوده و در مواقع لزوم، بدون توجه به همراهی یا عدم همراهی جامعه، به تنهایی در راه صیانت از حقوق ملت ایران گام برداشته است. اگر در تیرماه 1378 ترس و وحشت، خیل عظیمی از جامعه را به سکوت وادار کرد و از همراهی با دانشجویان بازداشت، در خردادماه 1388 حرکت جنبش دانشجویی با پشتوانه حضور میلیونی مردم تهران و شهرهای مختلف ایران همراه بود. در نیمه شب 24 خردادماه، تاریخ دوباره تکرار شد و باز هم عوامل سرکوبگر نظامی و شبه نظامی با هجوم به خوابگاه کوی دانشگاه جنایتی هولناک تر از 18 تیرماه 88 آفریدند. جنایتی که بنا به روایات مختلف، دست کم 5 تا 7 کشته برجای گذاشت و صدها دانشجوی معترض بازداشت و تحت شدیدترین شکنجه ها قرار گرفتند. در روز 18 تیر 1388 بسیاری از مردم با حضور در خیابان ها سالروز فاجعه کوی دانشگاه را گرامی داشتند. اغلب بازداشتی های این روز به زندان کهریزک منتقل شدند و فجایعی در این زندان به بار آمد که همگان به اندازه کافی در آن مورد خوانده و شنیده اند. امیر جوادی فر، محمد کامرانی و محسن روح الامینی از جمله قربانیانی بودند که به جرم شرکت در تظاهرات 18 تیر بازداشت و روانه کهریزک شدند. در یک سال گذشته هم، دانشگاه ها به عنوان نبض تپنده جامعه رسالت خود را به خوبی انجام داده اند، بویژه در چند ماه اخیر که حضور مردم در خیابان ها نسبت به گذشته کمرنگ تر شده است. کمتر هفته ای را می توان سراغ گرفت که در آن شاهد یک یا چند تجمع اعتراض آمیز دانشجویی نبوده ایم. دانشگاه با وجود فشارهای شدید حاکمیت، دستگیری های گسترده فعالان دانشجویی و احکام سنگین و طویل المدت برای آنان، همچنان بیدار است و به مبارزه تاریخی خود ادامه می دهد. اکنون در حساس ترین برهه از مبارزات ملت ایران برای رسیدن به آزادی و دموکراسی، همبستگی مردم با جنبش دانشجویی ضروری و بایسته می نماید. تجربیات یک دهه اخیر به ما ثابت کرده که هرگاه این اتحاد و همبستگی میان دانشجویان و سایر اقشار جامعه شکل گرفته، توانسته ضربات سهمگینی بر پیکره استبداد وارد سازد و هر زمان که این پیوستگی و انسجام به هر دلیل دچار گسست گردیده، شاهد افزایش سرکوب و اختناق در سطح جامعه بوده ایم. بنابراین در شرایط کنونی بهترین راه حمایت از دانشجویان و همراهی با شعارها و خواستهای آنان است که جدا از شعار و خواست مردم ایران نیست. و اگر قرار باشد یک روز در سال بیش از هر زمان دیگر لرزه بر اندام حاکمیت جمهوری اسلامی و رهبری آن بیفتد، بی تردید آن روز 18 تیرماه است. پس با حضور خود بار دیگر لرزه بر اندام حاکمیت جور و استبداد بیفکنیم. حماسه 18 تیر دیگری در راه است.




منبع خبر :‌ پارس ديلي نيوز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin